پرسه های زندگی

۹ ابان ۹۷

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۳۸ ب.ظ

کل روز بعد از یه عالمه دوندگی واسه پرونده مامان با یه مرخصی زورکی و کلی دوندگی و کلی الاف شدن توی بانک و ده بار رفتن به دادسرا بلاخره مدارک رو رسوندم بیمه .... کلی بداخلاقی کردم بماند از اینکه هر وقت کاری که خودم باید رو انجام بدم سپردم به یکی دیگه گند زده خودم رو سرزنش کردم حسابی اوووف از اینها که بگذریم کل بعدازظهر فقط روی مبل لم دادم یه کمی توی اتاق خواب  روی کانتر آشپزخونه همه جا ووول خوردم ۵تا خرمالو خوردم تقریبا نصف تخمه هایی که خریده بودم رو خوردم فک‌کنم وقت هایی که فکرم درگیره بیشتر دلم هله هوله می خواد اوووف چک کردن تلگرام اینستا هیچی رو عوض نمی کنه می کنه ؟
 امروز پسرخاله زنگ زد  که واسه تولد دعوت کنه وقتی ازم  پرسید بهش گفتم عین حرفهایی که زده شده بود رو ... به خودش پی ام دادم جواب نداد زنگ زدم و بهش گفتم ... حالا دارم به خودم می گم چیه دختر تو که می دونستی این ادم موندن نیست پس ازش دلخور نباش ... می دونی حق داره فقط شاید از این  ناراحتی که وقتی ادم موندن نبود چرا اومد ... اونم بیخیال بزار به حساب نمی دونم هر چی هوس کنجکاوی جووونی ... پس ازش دلخور نباش شما با هم خوش گذرونید پس براش ارزوی شادی کن
دل و دماغ نداشتن خوب نیست تنها کاری کردم این بود بشینم کوله جمع کنم و کاپشنم رو بدوزم تا شاید اگه اوضاع مالی ردیف شد خودم رو به جمعه دوباره اون گروه کذایی برسونم خوب فعلا هنوز امادگی تنها بیرون رفتن رو ندارم پس بهتره با همه اون چیزهایی که ازشون متنفرم روبرو بشم با ترس ها دلخوری ها
این روزها می گذره 

  • کفشدوزک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی