پرسه های زندگی

2 مهر

دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰ ب.ظ

یه روزهایی همه چی متعادله ولی یه روزهایی هم اصلا خوب نیست نه اینکه روز خیلی بدی باشه اینطور نیست ولی یه سری  مسائل توی کار هست که حسابی آدم رو بهم می ریزه دقیقا چند وقتی هست که یکی از پرسنل شرکت سوزنش حسابی روی من گیر کرده و حسابی پیچ کرده روی من .. نمی دونم چرا با اینکه سعی می کنم کارم رو بهترین نحو انجام بدم که حداقل اون دهنش بسته باشه ولی بازم یه چیزی پیدا می کنه از بایگانی گرفته تا واو توی نامه ها .. یه جورهایی منو کلافه می کنه واقعا غیر قابل تحمل شده ولی من بازم سعی می کنم سکوت کنم یعنی کار دیگه ای از برم نمی یاد نمی تونم باهاش مقابله کنم یا حرفی بزنم چون نمی خوام کارم رو از دست بدم ولی در کل یه جورهایی روی اعصابه دیگه ..

هنوز خستگی روز شنبه  توی تنمه انگار با پتک افتادن به جونم دلم یه خواب راحت بعد از ظهر می خواد ..

هوا تقریبا ابری شده دیشب که یه خورده ای بارون هم اومد رفتم بیرون تا بتونم یه جفت کفش بخرم بعد از اون با مامان برگشتم خونه ... کل دیروز رو دو ساعتی داشتم دنبال دارو می گشتم تقریبا با یه ده تا داروخانه توی تهران مکالمه داشتم که داروهای مورد نظر رو نداشتن ... یه مشابه پیدا کردم و دو تا بسته قرص از همین جا خریدم که تقریبا قیمت هر بسته دو برابر شده بود .. این منو نگران می کنه واقعا اخه من بدون قرص ها وای خیلی خسته نه اینکه نشه ولی خوب سخت می شه .. مثلا یه پماد چهار هزار تومنی نه توی شاهرود بود نه چند تا داروخانه توی تهران آدم واقعا می مونه وقتی نیازهای ساده یا پیدا نمی شن یا قیمتشون دو برابر شده آدم باید چی کار کنه با سطح درآمد ثابت ولی دوبرابر شدن قیمت همه چیز ...

داشتم فکر می کردم چه چیزهایی که می تونستم بگیرم ولی تعلل کردم والان قیمتاشون دو یا سه برابر شده دوربین-  هارد اکسترنال .. کمربند قیزیوتراپی .. دستگاه ورزشی .. چادر مسافرتی  - صندلی برای میز آشپزخونه سینمای خانواده  یه مسافرت خوب  همه اینها تقریبا چند برابر شده و ادم واقعا می مونه با این درآمد باید چی کار کنه فکر می کنم حداقل تا یه دوره ای زندگی اکثر آدمها دچار مشکل می شه  و سخت و طاقت فرسا

خوب این روزها باید یه فکری هم برای جسمم کنم هر چند که بدنم رو همین شکلی دوست دارم ولی خوب باید یه کمی هم در کنارش به سلامتی اهمیت داد از اونجایی که من یه کمی سست عنصرم و تنبل و باید هلم بدن باید دوباره بیفتم به فکر ورزش و کم کردن وزن البته کم کردن وزن فقط در ناحیه شکم من نمی دونم چرا این قلقلی شده فقط . تقریبا مانتو کار اندازم نیست و دیشب مجبور شدم کل خونه رو بگردم تا گن پیدا کنم تا توی لباس کار قلقلی نزنه بیرون دیگه باید یه فکری به حالش کرد حالا فک کنم ببندم خودمو به دراز نشست خوب حالا از کی شروع کنیم معلوم نیست

 


  • کفشدوزک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی